سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://727.parsiblog.com اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احفظ قائدنا و مرجعنا الخامنه ای صفحه نخست درد دل با شهدا، خاطرات شهدا، دل نوشته ها، وصیت نامه شهدا و مطالب گوناگون دیگر با محوریت دفاع مقدس و شهدا را، در این بخش می‌توانید ببینید سرگذشت و شرح حال شهدای دفاع مقدس را، این‏بار به روایتی دیگر و بیانی متفاوت‏تر از دفعات قبل بخوانید شامل: بیانات و خاطرات مقام معظم رهبری و... امام زمانی باشیم! درد دل با امام زمان، دل‌نوشته، مطالب تحلیلی و... چرا حجاب!؟ مطالبی پیرامون فلسفه حجاب، حجاب برتر، فواید حجاب، تأثیرات روانشناختی حجاب و حجاب در شرق و غرب...  اولین اس ام اس کده ارزشی، با موضوعاتی همچون: دفاع مقدس، شهادت، وصیت نامه شهدا، شعر، نیایش و... وهابیت چیست!؟ چرا دین!؟ حماسه عاشورا ... لینک سایت های برگزیده ارزشی، به تفکیک موضوعات، همچون: دفاع مقدس و شهدا، دفاتر مراجع و سایت‌های علما، سایت‌های اختصاصی شیعه، پایگاه های قرآنی، علوم اسلامی، مهدویت و... شامل: نقدهای اجتماعی، مقالات و تحلیل‌های سیاسی و... قالب‌های طراحی شده وبلاگ را ببینید، انتخاب کنید و استفاده نمایید تصاویر منتخب، متنوع و دسته بندی شده شهدای شاخص دفاع مقدس و... (این قسمت در حال تکمیل می‌باشد) فایل‌های صوتی منتخب سخنرانی‌های مقام معظم رهبری، با میکس آهنگ پس زمینه زیبا و... اگر وبلاگنویس مذهبی - ارزشی هستید، وبلاگ خود را معرفی کنید و در معرض نقد دیگران قرار دهید کلیپ‌ها و قطعات ویدیویی جالب از سخنرانی‌ها و دیدارهای مقام معظم رهبری، شهدای دفاع مقدس، مناطق عملیاتی و... وبلاگ حاضر با هدف ترویج فرهنگ اصیل شهدا و شهادت، زنده کردن یاد آن بزرگواران و گام نهادن بر ردپای ایشان برای حرکت در مسیر ولایت و البته لبیک به ولایت فقیه و ولی فقیه زمان، حضرت امام خامنه‌ای (اروحنا له فداه)، کار خود را شروع کرده و در راه تحقق این اهداف با تمام توان پیش خواهد رفت... نکته نظرات، پیشنهادها و انتقادهای خود را، علاوه بر قسمت نظرات هر مطلب، می‌توانید از این طریق با ما در میان بگذارید نسخه RSS






















در پادگان دو کوهه به یکی از دوستان زمان جنگ برخورد کرد که به طرف حسینیه شهید حاج همت می رفت. سلام و علیک گرمی کرد. حرارت احوالپرسی طرف مقابل بیشتر بود. سعید را گرم در آغوش کشید و با تبسمی گفت:
- آقا سعید، اگه ما رو ندیدی حلالمون کن...
- خیره داداش، کجا انشاءالله؟
- با اجازه تون اسمم در اومده، داریم میریم حج عمره، مکه.
- گفتی کجا!؟
- میرم خانه خدا، مکه، انشاءالله.
سعید تبسم زیبایی کرد. چشمانش را به دیدگان او دوخت و گفت:
- انشاءالله که قبول باشد. تو داری میری مکه، من دارم میرم فکه. بریم ببینیم کدوممون زودتر به خدا می رسیم...
دو هفته ای گذشت و آن مسافر از حج برگشت. خوشحال و شادمان. چه بسا سوغاتی، آب زمزم و یک تسبیح هم از مکه برای سعید آورده بود. وارد محل که شد، چشمش به اعلامیه ای روی دیوار افتاد. خیره شد، سخت بود. خوب دقت کرد. نگاهش بر روی عکس و اعلامیه قفل شد. عکسی زیبا به چشم می خورد که خیلی آشنا بود. زیر عکس نوشته بود:

«شهید سعید شاهدی، شهادت: فکه 2/10/74 به هنگام تفحص شهدا»






: لینک‌های دوستان :

دانلود آهنگ جدید

لیموب، طراحی سایت

فروشگاه لیمواستور

قرار دادن لینک های فوق در وبلاگ، به معنی تأیید محتوای آن ها نمی‌باشد.