متنی که در زیر مطالعه میفرمایید خلاصهای از چگونگی تشکیل و اهداف فرقه وهابیت در بین مسلمانان است امید است که با شناختن این اهداف ننگین در پی مبارزه با آنان براییم انشاءالله. ـــــــــــــــــــــــــــپینوشتـــــــــــــــــــــــــــ منبع: کتاب «خاطرات مستر همفر»
احتمالاً برخی از شما خاطرات «مستر همفر» ، جاسوس انگلیسی فعال در کشورهای اسلامی را مطالعه کردهاید. اگر نه، توصیه میکنم این کتاب را که با حجمی کم اطلاعات فراوانی میدهد مطالعه کنید.
مستر همفر توسط کشور انگلیس به میان ترکان عثمانی (قوی ترین مرکز مسلمانان در آن زمان) فرستاده شد تا ضمن آموختن دو زبان عربی و ترکی به خوبی با عقائد و نقاط ضعف و قوت آنان آشنایی پیدا و هر چند وقت یک بار گزارش کار خود را به انگلیس اعلام و ضمن آن در ایجاد تفرقه بین مسلمانان نهایت سعی و تلاش خود را اعمال نماید ؛ زیرا داشتن تبحر در این امر یک اصل و باعث کسب افتخار برای جاسوسان انگلیسی بود.
در کتاب ، مستر همفر مینویسد که: ما دربارة دو موضوع توجه جدی داشتیم. یکی حفظ قدرت و سلطة خود بر سرزمینهای اشغال شده یا همان مستعمرات و دیگری تلاش برای الحاق سرزمینهای جدید و افزایش مستعمرات. حتی اشاره میکند که: خیال وزارت مستعمرات بریتانیا از بابت مناطقی مثل هند و چین با همة بزرگی و گسترش راحت بود چون از بابت مذاهب «بودا» و «کنفوسیوس» که مذاهب غالب بودند خطری متوجه ما نبود چون ، این مذاهب با حیات و زندگی سروکار نداشتند. بنابراین ، با برنامة دراز مدتی برای ایجاد تفرقه و جهل و فقر و گاه بیماری در این کشورها با خیال راحت این مناطق را در اختیار داشتیم. شاید بیاطلاع نباشید که سالهایی طولانی انگلیس با رواج تریاک در چین این سرزمین بزرگ را در چنگال خود گرفتار آورده بود. معروف است که آنها سوختة تریاک را از مردم تحویل میگرفتند و تریاک تازه پرداخت میکردند.
مستر همفر مینویسد که: ذهن ما از ناحیة کشورهای اسلامی پیوسته نگران بود. اگرچه با امضای معاهداتی با پادشاه ایران و امپراتوری عثمانی قید و بندهای زیادی را به پاهای آنها بسته بودیم امّا ؛ بزرگترین نگرانی ما به چند موضوع برمیگشت:
1- قدرت اسلام در نفوس پیروانش؛ جالب است که در همین بخش مینویسد مسلمانان ایرانی (شیعیان) خطرناکترند.
2- اسلام روزگاری دین زندگی و سیطره و سروری بوده و بسیار مشکل به نظر میرسد بتوان کسانی را که روزگاری آقا بودند به بردگی کشید.
3- از ناحیة علمای اسلامی نیز بسیار احساس نگرانی داشتیم. علمای الازهر و علمای عراق و علمای ایران محکمترین سد در برابر اهداف و آمال ما بودند. آنها به اندازة یک سر مو از اصول خود پایین نمیآمدند و مردم هم تابع آنها بودند و شاه هم مثل موش که از گریه میترسد از آنها میترسد.
همفر با نام جعلی «محمد» وارد آستانه میشود و با تسلطی که بر زبانهای ترکی و عربی داشته اعتماد عالمی را جلب میکند و برای مدت دو سال نزد او میماند تا بر عموم دقایق مذهب اسلام و اخلاق مسلمانان آشنایی پیدا کند.
در مرحلة دوم از مأموریت ، همفر راهی بصره میشود. درواقع مأموریت دوم او ورود به منطقة شیعهنشین بوده است.
جالب است که اعتراف میکند:
ما بریتانیاییها جز با فتنهانگیزی و ایجاد نزاع در تمام مستعمرات خود نمیتوانیم زندگی آسوده و مرفهی داشته باشیم.
در واقع، «ایجاد تفرقه و نشر مفسده» همواره دو سلاح موثر غرب علیه شرق اسلامی بوده. چنان که در ماجرای بازپسگیری اندلس از خلفای مسلمان، کلیسا با وقف تاکستانهای انگور برای عرضة شراب رایگان میان مسلمانان و گسیل دختران زیباروی در میان آنها چنان بلایی بر سر مسلمانان آورد که در طی چند سال تمامی اندلس و اسپانیا از دست مسلمانان خارج شد. همة مساجد ویران و یا تبدیل به کلیسا شدند. در کتب تاریخ ذکر شده است که مسیحیان، پس از خارج کردن شهرها از دست مسلمانان، ناقوسها را بر دوش اسرای مسلمان گذاشتند تا پس از طی مسافتهای طولانی آن را بر بلندای کلیساهای مورد نظر مسیحیان نصب کنند.
جالبترین بخش سفر جناب همفر آشنایی با «محمدبن عبدالوهاب» است :
مستر همفر به شهر بصره عازم شده وبعداز مدتی در یک نجاری که صاحب آن نیز یک مرد شیعه مذهب بود که مخالفت سرسختانه ای با پادشاه سنی مذهب آن زمان که از سلاطین عثمانی نیز بود مشغول به کار شد .در این نجاری یک جوان سنی مذهب رفت و آمد داشت که او نیز مخالف پادشاه زمان خویش بود و علیرغم سنی بودنش عقاید آنها را رد میکرد و به عقیده مستر هـمفر او جوانی بود که هیچ تعصبی در شیعیگری و سنیگری نداشت و حال آنکه اغلب اهل سنت با شیعیان خوب نبودند ولی آن جوان سنی مذهب حتی به مذاهب اربعه سنی ها(حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی) نیز چندان پایبند نبود او میگفت پیامبر خدا تنها سنت و کتاب را به عنوان اصول لایتغیری برای ما باقی گذاشته ولی هرگز نگفته که صحابه و ائمه دین هر چه گفتند وحی منزل است پس بر ما واجب است پیروی از کتاب و سنت .
و اما آن جوان چه کسی بود واین عقائد از کجا در ذهن او رشد ونمو پیداکرده بود :
در سال 1115 ه.ق شخصی به نام شیخ محمد در شهر عیینه از شهرهای نجد متولد شد که نام پدر او عبد ا لوهاب بود ،پدرش قاضی شهر و از علمای حنبلی بود . شیخ از کودکی به مطالعه کتب تفسیر وحدیث وعقائد سخت علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدر خود آموخت، اما اواین عقاید را زیاد قبول نداشت و در سفری که به خانه خدا داشت بعداز مناسک حج عازم مدینه شد درآنجا توسل مردم به پیامبر(ص) در نزد قبر آن حضرت را انکار کرد وبسیاری از اعمال آنها را زشت تلقی کرد. اما این افکار او از کجا سرچشمه میگرفت؟
قرنها قبل از شیخ محمد این عقائد به صورتهای گوناگون واز طرف افراد مختلفی مطرح شده بود اما طرفداران زیادی پیدا نکرده بود چون این عقائد بر خلاف معتقدات عموم فرقه های اسلامی بود پیوسته مورد مخالفت علماءدیگر قرار داشت. یکی از افرادی که این عقائد را مطرح میکرد و تقریبا مهمترین آنها که هم اکنون افکار او در ذهن شیخ محمد جوانه زده بود ابو العباس احمد ابن عبدحلیم معروف به ابن تیمیه بود (او از علماء حنبلی بود که در سال 728 ه.ق درگذشت) به عقیده محققین همین عقائد ابن تیمیه بود که بعدا اساس معتقدات وهابیان را تشکیل داد.
همفر ادامه میدهد:
من گمشدة خود را در محمدبن عبدالوهاب یافته بودم. همواره در گوشش میخواندم او که از امام علی(ع) و عمر با استعدادتر است و او میتواند اسلام را احیا کند. حتی با اینکه او سنی مذهب بود و متعه یا همان عقد موقت را جایز نمیدانست چنان در او نفوذ کردم که حاضر به پذیرش متعه شد. در اولین فرصت یکی از زنان مسیحی را که از قبل توسط وزارت مستعمرات برای افساد جوانان مسلمان آموزش دیده بود به عقد او درآوردم. از این پس من از خارج و آن زن از داخل خانه رگ خواب محمد را در دست گرفتیم. حتی چنان بر او مسلط شدیم که اورا با این عنوان که عمر نیز شراب مصرف میکرده است با بهانه این که آن را با آب مخلوط میکرده است به خوردن شراب راضی کردم همچنین با ایجادفساد وفحشاء وترک نماز وتخریب عقاید او عقایدی که باطل بود را به او آموختم واورا مجبور کردم که به قوانینی که پیروهوای نفسش بود راضی شود. حتی روزی به دروغ گفتم که پیامبر(ص) را در خواب دیدهام که تو را بوسیده و فرموده که تو وارث و جانشین من در امور دین و دنیایی و مباحثی از این قبیل.
همفر مینویسید «محمد عبدالوهاب» را تشویق به مسافرت کردم، او را به اصفهان و شیراز فرستادم، مأموران وزارت مستعمرات در اصفهان و شیراز او را زیر نظر داشتند. حتی با ترفندی زنی یهودی به نام آسیه را به عقد او در آورند.
شیخ محمد بعداز فوت پدر در بصره عقائد خود را تبلیغ کرد که مقداری هم طرفدار پیداکرد اماتوسط حاکم شهرازآنجارانده شد و به شهر درعیه از شهرهای معروف نجد رفت. در آن وقت امیر درعیه محمد بن مسعود (جدآل سعود) بود که خیلی علاقه پادشاهی وفرمانروائی داشت ، وی به دیدن شیخ رفت وعزت ونیکی وگسترش عقائدش را به او مژده دادوجالب این که خود محمدبن سعود نیز از خودفروخته ها و دست نشانده های انگلیس بود، شیخ محمد هم در مقابل قدرت وغلبه بر همه بلاد را به اومژده داد
و بدین ترتتیب ارتباط شیخ محمد وآل سعود آغاز گردید که آشنائی آنان منجر به این شد با همکاری یکدیگرمحله ها بخشها روستاهها و شهرهارایکی پس از دیگری تصرف کنند وجنایات دردناکی را در حق شیعیان روادارند به عنوان مثال درسال 1216ه. ق،که اوایل فعالیت وهابیان بود، امیر سعود وهابی سپاهی مرکب از بیست هزار مرد جنگی تجهیز کرد وبه شهر کربلا حمله ورشد. امیرمسعود پس از محاصره شهر سرانجام وارد آن گردید وکشتار سختی از مدافعین و ساکنین آن نمود سپاه وهابی چنان رسوائی در شهر کربلا به بار آورد که در وصف نمی گنجد پس ازآنکه امیر سعود از کارهای جنگی فراغت یافت به طرف خزینه های حرمین شریفین متوجه شد وهر چه درآنجا یافت برداشت و به غارت برد.
هم اکنون وهابیت در عربستان به کار خود ادامه میدهد وبه بهانه هائی واهی تمام مقدسات مسلمانان مخصوصا شیعیان را زیر سئوال برده وچیزهای بیهوده دیگری در دین ساختگی خود وارد کرده اند که ازیادآوری آنها عرق شرم بر پیشانی قلم مینشیند.
این مأمور برجسته و موفق وقتی به بریتانیا برمیگردد مورد تشویق واقع میشود و مقام و منصب بالایی به دست میآورد. وزارت مستعمرات به همفر اجازه مطالعة کتابی قطور و هزار صفحهای میدهد که در آن نتایج همة بررسیها و نقشهها و اطلاعات مأموران قبلی و وزارت مستعمرات ثبت و ضبط شده بود. همفر برخی از این موارد را به این نحو بیان میکند:
غافل کردن حکام از مجازات دزدان و تقویت جناح دزدان و تشویق آنها- اشاعة این معنی که مسلمین نسبت به زندگی دنیوی تکلیفی ندارند و گسترش حلقههای تصوف و امثال اینها- سرهم بندی اتهامات بر ضد روحانیون- اختلاف افکنی و ایجاد بدگمانی فراوان میان گروهها و طوایف و انتشار کتابهایی که به این طایفه یا آن طایفه ضربه میزند- سرگرم ساختن زمامداران به فساد و قمار و حیف و میل اموال- تقویت اختلافات قومی و اقلیمی و زبانی- اشاعة قمار و بادهگساری و خوردن گوشت خوک، پنهانی یا علنی-کم کردن رابطة مسلمین با علما- ایجاد تردید دربارة جهاد، خمس، زکات و ... - ایجاد جدایی میان پدران و مادران- تشویق زنان به حذف حجاب و چادر- جلوگیری از ازدیاد نسل و منع ازدواج با بیشتر از یک زن و جلوگیری از ازدواج ایرانی با عرب و ترک با دیگران-واگذاری قسمتهایی از خاک کشورهای اسلامی به غیر مسلمانان- نشر فساد و بیبند و باری میان مسلمانان- پدیدآوردن ادیان ومذاهب دروغین و...
از طولانی شدن کلام معذرت میخواهم.گمان میکنم همین حد برای نشاندادن حساسیت غرب کینهجو درباره اسلام ، مسلمین ، سرزمین اسلامی و تلاش آنها برای جستن راههای بسط سلطه طی دو سه قرن گذشته تا به امروز کافی باشد.
: لینکهای دوستان :
قرار دادن لینک های فوق در وبلاگ، به معنی تأیید محتوای آن ها نمیباشد.