برایم آرزوی شهادت کن!!! همسر شهید علی تجلایی (از سرداران آذربایجانی) می گوید: قبل از شروع مراسم عقد ، علی آقا رو به من کرد و گفت: شنیده ام که عروس در مراسم عقد هرچه از خداوند بزرگ بخواهد اجابتش حتمی است. نگاهش کردم و گفتم: چه آرزویی داری؟ در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود ، گفت: اگر علاقه ای به من دارید و اگر به خوشبختی من می اندیشید ، لطف کنید و از خدا برایم سرانجام با شهادت را بخواهید. از این جمله علی تنم لرزید. چنین آرزویی برای یک عروس ، در استثنایی ترین روز زندگی ، بی نهایت سخت بود ، سعی کردم طفره بروم ؛ اما علی قسم داد در این روز این دعا را در حقش کرده باشم. به ناچار قبول کردم... هنگام جاری شدن خطبه عقد از خداوند بزرگ ، هم برای خودم و هم برای علی ، طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از اشک نگاهم را به صورت علی دوختم ؛ آثار خوشحالی در چهره اش اشکار بود. از نگاهم فهمیده بود که خواسته اش را به جای آورده ام. مراسم ازدواج ما ، در محضر شهید محراب آیت الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد و نمی دانم چه رازیست که همه پاسداران این مراسم ، داماد مجلس و آیت الله مدنی ، همگی به فیض شهادت نایل آمدند!
: لینکهای دوستان :
قرار دادن لینک های فوق در وبلاگ، به معنی تأیید محتوای آن ها نمیباشد.