سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://727.parsiblog.com اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احفظ قائدنا و مرجعنا الخامنه ای صفحه نخست درد دل با شهدا، خاطرات شهدا، دل نوشته ها، وصیت نامه شهدا و مطالب گوناگون دیگر با محوریت دفاع مقدس و شهدا را، در این بخش می‌توانید ببینید سرگذشت و شرح حال شهدای دفاع مقدس را، این‏بار به روایتی دیگر و بیانی متفاوت‏تر از دفعات قبل بخوانید شامل: بیانات و خاطرات مقام معظم رهبری و... امام زمانی باشیم! درد دل با امام زمان، دل‌نوشته، مطالب تحلیلی و... چرا حجاب!؟ مطالبی پیرامون فلسفه حجاب، حجاب برتر، فواید حجاب، تأثیرات روانشناختی حجاب و حجاب در شرق و غرب...  اولین اس ام اس کده ارزشی، با موضوعاتی همچون: دفاع مقدس، شهادت، وصیت نامه شهدا، شعر، نیایش و... وهابیت چیست!؟ چرا دین!؟ حماسه عاشورا ... لینک سایت های برگزیده ارزشی، به تفکیک موضوعات، همچون: دفاع مقدس و شهدا، دفاتر مراجع و سایت‌های علما، سایت‌های اختصاصی شیعه، پایگاه های قرآنی، علوم اسلامی، مهدویت و... شامل: نقدهای اجتماعی، مقالات و تحلیل‌های سیاسی و... قالب‌های طراحی شده وبلاگ را ببینید، انتخاب کنید و استفاده نمایید تصاویر منتخب، متنوع و دسته بندی شده شهدای شاخص دفاع مقدس و... (این قسمت در حال تکمیل می‌باشد) فایل‌های صوتی منتخب سخنرانی‌های مقام معظم رهبری، با میکس آهنگ پس زمینه زیبا و... اگر وبلاگنویس مذهبی - ارزشی هستید، وبلاگ خود را معرفی کنید و در معرض نقد دیگران قرار دهید کلیپ‌ها و قطعات ویدیویی جالب از سخنرانی‌ها و دیدارهای مقام معظم رهبری، شهدای دفاع مقدس، مناطق عملیاتی و... وبلاگ حاضر با هدف ترویج فرهنگ اصیل شهدا و شهادت، زنده کردن یاد آن بزرگواران و گام نهادن بر ردپای ایشان برای حرکت در مسیر ولایت و البته لبیک به ولایت فقیه و ولی فقیه زمان، حضرت امام خامنه‌ای (اروحنا له فداه)، کار خود را شروع کرده و در راه تحقق این اهداف با تمام توان پیش خواهد رفت... نکته نظرات، پیشنهادها و انتقادهای خود را، علاوه بر قسمت نظرات هر مطلب، می‌توانید از این طریق با ما در میان بگذارید نسخه RSS






















در غروب چندمین سال طلوع دردها
می رسی از راه فانوس دل شبگردها
بی حضور آبی ات ای تکسوار سبز پوش
کوفه کوفه بی وفایی دیدم از نامردها
با توام موعود چشمان غزلبارانیم
پاک کن از وسعت آیینه هامان گردها
مثل یک خورشید پاییزی پر از بغض غروب
نور می پاشی سر دلمرده ها، دلسردها
تا طلوع روشنای چشمهای ابری ات
چشم بر هم می گذارم بر عبور دردها

 

غبار جاده ها هستند
تا مساحت بزرگ تنهائی را نقاشی کنند ؛
همه ی مدادها و قلم هایمان برای جمعه نوشتن عادت دارند
و جوهر خودکارهای رنگی در انتظار وصف بهار خشکیده اند
و
از آغاز یک غروب دلگیر
و
اینک که در امید سحرگاهی ،
تیک تاک خسته ی ساعت ، سجاده هایمان را خیس گریه می کند؛
ماشین حساب را توان جمع روزهای جدائی مان نیست
ای سفر کرده ؛ محبوب
نظری بنما ؛
برگرد......






 

ظاهر برخی روایات این است که امامان(ع) نسبت به شهر قم عنایت خاصی داشته اند و مفهومی را برتر و وسیع تر از یک شهروتوابع آن ، به این شهر بخشیده اند ، لذا نام این شهر را به معنای خط و روش و اسلوب قم ، نسبت به ولایت اهل بیت(ع) و قیام آنان با مهدی(عج) به کار برده اند.

عده ای از بزرگان ری نقل کرده اند که حضور امام صادق(ع) رسیدند وعرض کردند:

« ما از اهل ری هستیم که خدمت رسیده ایم ، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمی ما ، سپس عرض کردند ما اهل ری هستیم ، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمی ما. مجدداً عرض کردند ما اهالی ری هستیم ، امام نیز کلام اول خویش را تکرار کرد ، آنان گفته خود را چند بار یاد آور شدند ، امام نیز مانند اول آنان را پاسخ داد و چنین فرمود: خداوند دارای حرمی است ، که عبارت است از مکه مکرمه و پیامبر دارای حرمی است و آن مدینه منوره است و امیرالمؤمنین دارای حرمی است که کوفه است و ما اهل بیت نیز دارای حرمی هستیم که آن شهر قم است ، به زودی بانویی از سلاله من به نام «فاطمه» در این شهر دفن خواهد شد ؛ کسی که آن بزرگوار را در قم زیارت کند ، اهل بهشت است».

راوی گفت: «این سخن را امام صادق(ع) زمانی فرمود که هنوز حضرت کاظم(ع) متولد نشده بود».

یعنی قم ، حرم امامان(ع) از اهل بیت تا زمان حضرت مهدی(عج) و مرکز ولایت و یاری آن بزرگواران می باشد و اهل ری وغیرآن نیز اهل قم محسوب می شوند ؛ زیرا آنان نیز پیرو خط و روش اهل قم نسبت به امامان هستند. از این رو بعید نیست که مراد از اهل قم که در روایات آمده و اینکه آنان یاوران حضرت مهدی(عج) هستند ، همه ایرانیانی باشند که در ولایت و دوستی و جنگ و جهاد پیرو امامان(ع) هستند ، بلکه شامل مسلمانان غیر ایرانی نیز بشود.

از روایت بعدی که از امام رضا(ع) نقل شده است ،  ظاهر می شود که امامان(ع) ، از بدو تأسیس شهر قم ، مردم این شهر را به عنوان یاران حضرت مهدی(عج) محسوب نموده اند و دوستی و محبت مردم این شهر را نسبت به حضرت مهدی(عج) ، قبل از ولادت آن حضرت معروف بوده است. از صفوان بن یحیا نقل شده است که گفت:

«روزی خدمت امام رضا(ع) بودم ، سخن از اهل قم و علاقه آنان نسبت به حضرت مهدی(عج) به میان آمد ، آن حضرت برای آنان طلب آمرزش کرد و فرمود: خداوند از آنان خشنود باشد ، آنگاه فرمود: بهشت دارای هشت در است که یکی از آن ها مخصوص اهل قم می باشد ، آنان(اهل قم) بهترین پیروان ما از بین شیعیان جهان هستند ، خداوند سبحان محبت و دوستی ما را در سرشت آنان قرار داده است».

از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند:

«بلاها از قم و اهل آن دور شده است ، به زودی زمانی خواهد رسید که قم و اهل آن حجت بر مردم خواهند بود و این در زمان غیبت قائم ما و ظهور وی است ، اگر چنین نباشد زمین اهل خودش را فرو می برد ، فرشته های الهی بلاهارا ازاین شهرواهل آن دفع می کنند ، هر ستمگری که در حق آنان اراده بد داشته باشد ، خداوندِ در هم کوبنده ستم پیشگان ، اورادرهم می شکند و یا به گرفتاری و مصیبت و یا دشمنی ، مبتلا می سازد ، خداوند سبحان ، قم و اهلش را در زمان فرمانروایی ستمگران از یاد آنان می برد ، آنگونه که ظالمان یاد خدا را فراموش کردند».

بر گرفته از: «کتاب عصر ظهور»






از سدیر صیرفی نقل شده که گفت: من و فضل بن عمرو ابوبصیر و ابان بن تغلب حضور امام صادق(ع) رسیدیم ، دیدیم آن حضرت با جامه خیبری طوقدار و بدون یقه و آستین کوتاه بر روی خاک نشسته و با حالتی پریشان و دلی سوزان ، می گرید ، غم و اندوه در چهره اش نمایان و دگرگونی در سیمایش هویدا و اشک در دیدگان مبارکش حلقه زده و می گوید: ای سرور من ، غیبت تو ، خواب را از من ربوده و بستر زمین را بر من تنگ نموده و آرامش قلبم را از بین برده است. سرور من ! غیبت تو گرفتاری و مصیبت مرا به مصائب ابدی پیوند زده که از دست دادن یکی پس از دیگری موجب نابودی جمع و تعداد ما می گردد ، احساس نمی کنم که اشک های چشمم خشک شود و ناله سینه ام فرونشیند و آرام گیرد...

سدیر گفت: با مشاهده این حالت هولناک و حادثه ناگوار ، عقل از سرمان پرید و قلبمان بی قرار و پریشان شد و گمان بردیم که آن حالت ، نشانه ناخوشی و بلای خطرناکی است و یا آفتی از روزگار به او رسیده است ، عرض کردیم: ای فرزند بهترین خلق خدا ، خداوند دیدگان شما را هرگز اشکبار نگرداند ، به خاطر کدام حادثه اینگونه گریان هستید و چه پیش آمدی شما را بدین ماتم نشانده است.

سدیر می گوید: آنگاه امام آهی دردناک از سینه برآورد ، بگونه ای که نشانگر شدت خوف و ترس وی بود و فرمود: «وای برشما ، صبح امروز در کتاب جعفر دیدم و آن کتابی است مشتمل بر آگاهی به مرگ ها و بلاها و مصیبت ها و دانش گذشته و آینده تا روز قیامت و خداوند این کتاب را به محمد(ص) و امامان(ع) بعد از او اختصاص داده است ، در این کتاب درباره ولادت قائم ما اهل بیت و غیبت او و طولانی شدن آن و طول عمر وی و گرفتاری مؤمنان در آن زمان و پیدایش شک و تردید در دل هایشان از طولانی شدن غیبت قائم و برگشتن بیشتر آنان از دین و دست کشیدن از دیانت اسلام که خداوند سبحان می فرماید: «ما مقدارت و نتیجه کردار نیک و بد هر انسانی را به گردنش افکندیم» مطالعه می کردم که دلم سوخت و غم و اندوه بر من چیره شد».

عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! لطفاً شمه ای از آنچه می دانید ما را آگاه فرمایید ؛ فرمود: خداوند در مورد قائم ما سه امر را که درباره سه تن از پیامبران به اجرا درآورده ، عملی سازد ؛ ولادت او را همچون ولادت موسی(ع) پنهان قرار داده و غیبت او را چون غیبت عیسی(ع) و طول عمر وی را چون طول عمر نوح(ع) مقدر فرموده است و بعد از آن عمر بنده شایسته خود یعنی خضر(ع) را دلیل بر عمر او قرار داده است.

عرض کردم: ای فرزند رسول خدا(ص)! این مطلب را برای ما شرح دهید. فرمود: اما ولادت موسی ، وقتی فرعون پی برد که نابودی فرمانروایی او به دست حضرت موسی(ع) خواهد بود ، پیشگویان را احضار کرد و آن ها فرعون را بر نسب و نژاد حضرت راهنمایی کردند و گفتند: او از نسل بنی اسراییل است ، فرعون به مأموران خود دستور داد همچنان شکم زنان باردار بنی اسرائیل را بشکافند (تا مانع تولد وی گردند) ، تا آنکه بیست و چند هزار نوزاد را بدین سان سر بریدند ، ولی از آنجا که خداوند اراده حفظ او را داشت ، نتوانستند به وی دست یابند و او را بکشند.

همچنین بنی امیه و بنی عباس وقتی فهمیدند زوال حکومت و نابودی فرمانروایان و جباران آنان به دست حضرت قائم(عج) است ، به دشمنی با ما برخاستند و به روی اهل بیت رسول الله(ص) شمشیر کشیدند و به امید دست یابی بر کشتن قائم(ع) کمر به نابودی ذریه پیامبر بستند. ولی خداوند سبحان اجازه نداد که امر وی بر ظالمی آشکار شود تا آنکه نور خود را کامل گرداند هر چند بر مشرکان ناگوار آید.

اما ماجرای غیبت عیسی(ع) ، یهود و نصاری جملگی برآنند که وی کشته شده اما خداوند آنان را در قرآن تکذیب نموده آنچه که می فرماید: «آن ها نه او را کشتند و نه بر دار زدند بلکه در این امر به اشتباه افتادند» (سوره نساء/ آیه 156).

«غیبت قایم(ع) نیز بدین گونه است ، زیرا امت اسلام به سبب طولانی شدن غیبت ، آن را انکار می نمایند.....»

و اینک داستان طولانی شدن عمر حضرت نوح(ع) ؛ وقتی آن حضرت درخواست عذاب از آسمان برای قوم خود کرد ، خداوند جبرئیل را با هفت هسته خرما نزد وی فرستاد و گفت: ای رسول خدا ، خداوند متعال می فرماید: این مردم آفریده ها و بندگان من هستند و من آن ها را به وسیله صاعقه آسمانی از بین نمی برم مگر بعد از ابلاغ دعوت و اتمام حجت ، بنابراین دوباره برای دعوت امت خود برگرد که من به خاطر آن به تو پاداش می دهم. این هسته های خرما را غرس نما که پس از روئیدن و رشد کردن و بارور شدن آن ها ، تو نیز به گشایش و نجات دست خاهی یافت و پیروان مؤمن خود را به این امر بشارت بده.

وقتی درختان خرما روئیدند و شاخ و برگ برآورده و بارور شدند و پس از زمانی طولانی به میوه نشستند ، حضرت نوح(ع) از داوند سبحان درخواست نمود که به وعده خود وفا کند ، اما خداوند (بار دیگر) او را مأمور کرد از هسته های همان نخل ها بکارد و باز صبر و تلاش پیشه سازد و دلیل و حجت را بر قوم خود تمام گرداند. در این هنگام گروه هایی که به او ایمان آورده بودند ، از جریان با خبر شدند. در نتیجه سیصد  نفر از آنان مرتد شدند و گفتند: اگر ادعا و دعوت نوح حق بود نمی بایست پروردگارش خلف وعده کند.

بدین ترتیب خداوند متعال ، تا هفت بار پی در پی او را مأمور کاشتن و بارور ساختن نخل ها نمود و هربار گروهی از پیروان او از دین برمی گشتند تا آنکه طرفداران او به هفتاد و چند تن رسیدند ، در این هنگام به وی وحی فرستاد که: ای نوح اینک ظلمت شب به صبح روشن تبدیل گردید و حق و حقیقت آشکار شد و زلال ایمان از کدورت کفر ، با کنار رفتن بلاسرشتان باز شناخته شد........

امام صادق(ع) فرمود: «حضرت قائم دوران غیبتش بدین گونه طولانی می شود تا حق کاملاً روشن و صفای ایمان از تیرگی و ناخالصی پاک و جدا گردد».

برگرفته از کتاب عصر ظهور (نویسنده: علامه علی کورانی)






تازه فهمیدم چرا این همه مدته که آقامون نمیاد. اولش فکر می‏کردم نمی‏خواد بیاد ، نمی دونم شاید ما رو دوست نداره ، شاید می خواد ما رو ناراحت کنه ، ولی حالا می‏بینم که نه انگار ما نمی‏خوایم بیاد ، ما دوستش نداریم ، این ماییم که می خوایم ناراحتش کنیم.

هربار که یه اتفاقی می افته ، نمی دونم ، یه بمبی می ذارن ، یه عالمی می میره ، یه توهینی به مقدساتمون می کنند ، همه جمع می شیم ، آنچنان اشک های به ظاهر معصومانه ای می ریزیم که هرکی ندونه ، فکر می کنه عاشق امام زمانمونیم.

آقاجون دیگه طاقت نداریم ، داریم تو درد نبودنت می سوزیم ، ما بی تو چطوری می تونیم زندگی کنیم ، بار خدایا، آقامون رو به ما برسون.....

صبر کن ، کجا برسون ، مگه خاله بازیه با نایبش چیکار کردیم که حالا با خودش چیکار کنیم؟ تا حالا چند دفعه نمازشب خوندیم ؟ تو چند دفعه اش برا ظهور امام زمان دعا کردیم؟ تا حالا چند دفعه یه دعای عهد رو نه نمی گم خوندیم ، فقط چند دفعه تو خونه مون دیدیمش؟ تا حالا چند نفر رو امر به معروف و نهی از منکر کردیم تا شاید بتونیم شرایط ظهورش رو مهیا کنیم؟ تا حالا چند دفعه شده که.....

واقعیت اینه که ما فقط بلدیم اشک بریزیم ، درست مثل تمساح، اشک هایی که فقط به خاطر.....

نمی‏دونم ، چه طوری باید جواب پس بدیم.

خدا کمکمون کنه.

یه دعای می خوام بکنم ، همه آمین بگند:

ای آشنای هر غریبه!

ای آرامش دهنده قلب های طوفان زده!

و ای تنها واژه ای که برای نوشتنم هرگز تکراری نبوده ای!

به درگاه تو ایستاده ام و دست هایم را به سوی تو بلند کرده ام.

ای مهربان ترین مهربانان ، ای شنونده همه دردها و ای چاره گر همه گرفتاری ها ، کمکمان کن تا برای ظهور امام زمانمان لایق شویم و  امام زمان ما را تا وقتی که ما شایستگی زیستن در دولت عدلش را نداشته باشیم ، .........

آمین یا ارحم الراحمین






یا امام زمان(عج) ،

خلوت تنهایی ام ، حضور مبهمت و تصویر گنگ نگاهت ، مرهمی است بر دردهای کهنه دلم بی تو ،

شب هایم بدون شبگرد عشق ،

مرگبارترین شب هاست...

وقتی تو نیستی دستانم به وسعت فاصله ها

خالیست ، چشمانم طعم باران می گیرد

و لحن معصوم احساسم لب به هذیان می گشاید

بی تو زندگی بی رنگ است ، بی تو واژه ها

خاموشند ، بی تو شب انتظار را سحری نیست.

بی تو باران ، صدای غم و دنیا ، رنگ ماتم دارد.

بی تو بهارم خزان شده بی تو جهان به

خواب ابدیت فرورفته است.

باور تلخ نبودنت تاوان کدامین

گناه من بود که باید پس بدهم!؟

آخر به من بگو ، طاقتم زرد شده ، چرا

گیاه آمدنت نمی روید!؟

ستاره دیده فرو بست و آرمید ، بیا

از بس به دامن شب ، اشک انتظارم ریخت

گل سپیده شکفت و سحر رسید ، بیا

 

اینجا برای از تو نوشتن صفا کم است

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من نه اینکه مرا شعـر تازه نیست

من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست

در شعر مـن حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غزل شبیه غزل های من شود

چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی تو را کنار خود احساس می کنم

اما چقدر دلخوشی خواب ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم به پای تو

آیا هنوز آمدنت را بها کم است

(شعر از: محمد علی بهمنی)





   1   2      >


: لینک‌های دوستان :

دانلود آهنگ جدید

لیموب، طراحی سایت

فروشگاه لیمواستور

قرار دادن لینک های فوق در وبلاگ، به معنی تأیید محتوای آن ها نمی‌باشد.